پاتوق سرخ | |||||||||||||
یادداشتها و برداشتها
v امروز : 13 بازدید v دیروز : 3 بازدید v کل بازدیدها : 75157 بازدید
|
تو من مبتلا گذاشتی رفتی به غم زمونه ای دل من و جا گذاشتی رفتی به خدا من و رسوا کردی ای دل همه جا مشتم و وا کردی ای دل فتنه برپا کردی ای دل می دونم تو دیگه عاقل نمیشی تو دیگه برای من دل نمیشی من دیگه بچه نمیشم ... دیگه بازیچه نمیشم کیفر در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است . از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است . از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری نشسته اند کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند کسانی، نیم شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را نویسنده : ؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| |||||||||||
template designed by Rofouzeh |