سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق سرخ


لینک دوستان

یادداشتها و برداشتها
Manna
عاشق دلباخته
چه زود دیر میشه
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
شمیم حیات
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
خورشید بی غروب

لوگوی دوستان






















تعداد بازدید

v امروز : 6 بازدید

v دیروز : 4 بازدید

v کل بازدیدها : 75266 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

توهین به مولانا[6] .

مطالب قبلی

مطالب خواندنی

آهنگ وبلاگ

87/7/15 :: 10:41 صبح

جام جم آنلاین: «طلاق توافقی، یکروزه بدون حضور زوج یا زوجه (فوری)‌.با ما تماس بگیرید: کانون وکلای...». تعجب نکنید. این یک جوک نیست، بلکه آگهی نصب شده روی دیوار یکی از خیابان‌های مناطق شمالی شهر ماست. از جمله آگهی‌هایی که فقط در تهران می‌توان نظیرش را یافت. آگهی یکی از مشاغل پولساز در تهران.

اگر تا دیروز فقط موسسات کنکور، کلینیک‌های ترک اعتیاد و... با آگهی‌های ریز و درشت تلاش می‌کردند تا با جذب مشتری برای خود کار و کاسبی نان و آبدار به راه بیندازند اما حالا مدتی است در گوشه و کنار شهر چشممان به آگهی‌های عجیب و غریبی می‌افتد که صاحبان آن با آگاهی نسبت به روند طولانی رسیدگی به پرونده طلاق زوجین در دادگاه‌های خانواده و سرگردانی و ناتوانی زنان در رسیدن به حقوق قانونی خود، آسان‌ترین و سریع‌ترین راه ممکن برای رسیدن به هدف را به مردم نشان می‌دهند.

آگهی‌دهندگان این مشاغل پولساز تلاش می‌کنند از این آب گل آلود برای خود ماهی بگیرند. آنها اگرچه بظاهر وانمود می‌کنند که نیت اصلی‌شان راه‌اندازی کار مردم است، اما در واقع با این کار خود به پدیده شوم طلاق آن هم از نوع توافقی‌اش دامن‌زده و زوجین و بخصوص زوج‌های جوان را ترغیب می‌کنند که به جای‌ پیدا کردن راهکارهای اساسی و تلاش برای رسیدن به تفاهم و توافق، تنها به ساده ترین و کوتاه‌ترین راه بیندیشند.

یکروزه طلاق بگیرید!

با شماره‌ای که در آگهی نوشته شده، تماس می‌گیرم. دفتر حقوقی در یکی از خیابان‌های شمالی شهر تهران است. از زن جوان آن سوی خط درباره نحوه کارشان می‌پرسم. می‌گوید: اگر زن و شوهر هر دو به توافق کامل رسیده باشند، کار طلاقشان ظرف یک روز و نهایتا دو روز انجام می‌شود. مرد  امضا می‌کند، زن هم می‌رود برای تست بارداری.

زن جوان که خود از مشاوران حقوقی موسسه است، برایم می‌گوید که بسته به نظر زوج متقاضی، می‌توانند هم وکیل مرد و یا وکیل زن برای خود انتخاب کنند.

 هزینه گرفتن طلاق توافقی نیز 400 هزار تومان (200 هزار تومان زن و 200 هزار تومان مرد) است، اما در صورتی که یکی از طرفین نگرانی و یا ترسی از حضور در دادگاه داشته باشد، از طرف موسسه برایش وکیل گرفته می‌شود که در این صورت باید  200 هزار تومان نیز اضافه‌تر بپردازد.

او طلاق توافقی را بهترین و آسان‌ترین راه جدایی زوج‌هایی می‌داند که دیگر حاضر به تحمل ادامه زندگی با یکدیگر نیستند و از سوی دیگر حوصله و طاقت ماه‌ها سرگردانی در راهروهای دادگاه خانواده   که اغلب با تنش‌های شدید روحی همراه است  را ندارند.

به گفته او، تاکنون زوج‌های بسیاری از طریق این آگهی برای انجام طلاق توافقی به آنها مراجعه کرده‌اند که البته کارشان نیز بسرعت انجام شده است.

این ‌که از هر 5 مورد ازدواج یک مورد به طلاق منجر می‌شود، این‌ که آمار طلاق توافقی در میان زوجین طی سال ‌های اخیر در کشور افزایش یافته است ، این‌ که زنان به دلیل طولانی بودن روند رسیدگی دادگاه‌ها به درخواست طلاق و طفره رفتن مردان از پرداختن حق و حقوق قانونی‌شان بیشتر متقاضی طلاق توافقی هستند، وقوع 40 درصد طلاق‌های توافقی در دوران عقد و این‌ که تهران بالاترین آمار طلاق توافقی را در کشور از آن خود کرده است، همگی بیانگر به صدا درآمدن زنگ خطر بحران طلاق‌های توافقی در میان زوجین و بخصوص زوج‌های جوان و کاهش عمر زندگی‌های مشترک طی سال‌های اخیر است.

طلاق با توافق اضافه

توافقی بودن 82 درصد طلاق‌های کشور در سال 85، بیانگر شکسته شدن قبح طلاق در بین زنان و مردان است.

هر کس را می‌بینی ، حداقل یک بار خودش یا در اطرافیانش طلاق را تجربه کرده است. خاله‌ای، عمه‌ای، دوستی ، پدر و مادر ، خواهر و یا خودش.

دامنه طلاق به عنوان امری که گفته می‌شود نزد خداوند هیچ حلالی منفورتر از آن نیست، طی سال‌های اخیر رشد خزنده‌ای در جامعه پیدا کرده و حالا با آمارهای تکان‌دهنده مانند علف‌های هرز پشت دیوار خانه‌ها هر روز قد می‌کشد.

اگر این روزها تمایل جوانان به ازدواج کم شده، اگر دختران و پسران بالای 30 سال دیگر حتی خواب ازدواج را هم نمی‌بینند، اگر دختران جوان قبل از ازدواج به تنها چیزی که فکر می‌کنند فراگرفتن حق و حقوق قانونی‌شان درباره مهریه، نفقه و... است ،  همه این موارد زنگ خطرهایی است که سال‌ها برای ما به صدا درآمده و ما انگار که به آن عادت کرده باشیم، دیگر آن‌طور که باید در مقابلش حساس نیستیم و صدایش را نمی‌شنویم.

اگرچه گفته می‌شود قبح طلاق درچند سال اخیر در جامعه ما ریخته شده است، اما هنوز هم  تعداد زنانی که پس از طلاق تنها یا با فرزند خود زندگی می‌کنند، بسیار بیشتر از مردان جدا شده است؛ چراکه بیشتر مردان در همان روزهای اول پس از طلاق به فکر ازدواج بعدی هستند و ظرف مدت کوتاهی زندگی جدیدی را آغاز می‌کنند.

دوسوم طلاق‌ها در کشور، توافقی است‌

 معاون مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان با اشاره به این‌که دو‌سوم طلاق‌های موجود در کشور توافقی هستند‌، می‌گوید: در رابطه با جزییات و آمار طلاق توافقی اطلاعات دقیقی در دست نیست و این مساله از جمله مشکلاتی است که برای بررسی وضعیت طلاق در کشور با آن مواجه‌ایم، به این معنی که دقیقا نمی‌دانیم چه تعداد طلاق توافقی در کشور به ثبت رسیده است یا این‌که تقاضای طلاق از سوی کدام یک مطرح شده است زیرا معمولا آمارها به صورت ناقص ارائه می‌شود.

لازم است این اطلاعات از سوی مبدا درج شود تا دلایل وقوع طلاق و مشکلاتی که باعث جدایی زوجین مِی‌شود، به ثبت برسد.

وی توضیح می‌دهد: طلاق گاهی از سوی زن، گاهی از سوی مرد، بعضی اوقات نیز از سوی دو طرف مطرح می‌شود و زوجین تصمیم به جدایی می‌گیرند.

آنها به این نتیجه می‌رسند که ادامه زندگی برایشان غیرممکن است و بعد از طی مراحل قانونی مانعی برای جدایی براساس توافق وجود ندارد، ضمن این‌که مسوولانی که در دادگاه‌ها و مجتمع‌های خانواده‌ حضور دارند، با این مساله خیلی راحت و‌ آسان برخورد می‌کنند‌ و این نوع طلاق، کمتر مورد کنکاش و بررسی قرار می‌گیرد.

اما یک پژوهشگر مسائل اجتماعی در گفتگو با «جام‌جم» با تاکید بر این‌که بررسی آمار طلاق در کشور طی سال‌های اخیر بیانگر افزایش آمار طلاق نبوده، بلکه نشان‌دهنده تغییر در نوع و نحوه طلاق است، دلیل افزایش آمار طلاق توافقی در کشور طی سال‌های اخیر را افزایش ازدواج‌های توافقی و خارج شدن سبک ازدواج‌ها از شیوه سنتی به مدرن عنوان می‌کند.

سیدهادی معتمدی معتقد است: در کنار این شرایط، افزایش سطح آگاهی‌ زوج‌های جوان بخصوص در میان اقشار تحصیلکرده موجب شده تا زوجینی که به هر دلیل ادامه زندگی مشترک با یکدیگر را غیرقابل تحمل می‌دانند، تصمیم بگیرند تا با پرهیز از آزار و اذیت یکدیگر و طولانی کردن روند رسیدگی به پرونده طلاقشان با توافق و در کوتاه‌ترین زمان از یکدیگر جدا شوند و به این وضعیت پایان دهند.

این پژوهشگر با اشاره به مشاهده آگهی‌های رنگارنگی که اخیرا در سطح شهر بحث طلاق توافقی سریع و بی دردسر را ترویج می‌کنند، هر نوع تبلیغی که زمینه تشویق مردم به سوی آسیب‌های اجتماعی و دامن زدن به آن شود را نادرست عنوان کرده و می‌گوید: مهاجرت برای زندگی بهتر در یک کشور دیگر، ترک کردن چند روزه اعتیاد زیرنظر کارشناسان مجرب و... از جمله این تبلیغات هستند که چون خود به نوعی موجب تشویق مردم به سمت آسیب‌های اجتماعی می‌شود، باید جلوی آنها گرفته شود زیرا این قبیل تبلیغات ضمن کمرنگ کردن قبح طلاق به دلیل آسان جلوه دادن آن، موجب ترویج طلاق به جای تلاش برای حل اختلافات در میان زوجین می‌شود.

ضرورت اجباری شدن مراجعه‌ به مراکز مشاوره‌

وی با بیان این‌ که در روند رسیدگی به درخواست طلاق هر دو طرف لطمه شدید می‌بینند به طوری که هم مرد بدون رضایت همسر نمی‌تواند مجددا ازدواج کند و هم زن تا زمان جاری شدن طلاق در بلاتکلیفی به سر می‌برد و این رفت و آمد به دادگاه موجب اتلاف عمر و وقت هر دو طرف می‌شود، معتقد است: در این میان زنان بیشتر از مردان در معرض آسیب‌های روانی و اجتماعی ناشی از بحران طلاق قرار می‌گیرند.

به گفته معتمدی، چه‌بسا در این سال‌ها بارها پرونده‌های درخواست طلاق را دیده‌ایم که در آن زوجه بیش از 5 سال درگیر رفت و آمد به دادگاه برای گرفتن طلاق بوده و در مقابل مرد حتی از قانون صیغه نیز استفاده کرده و در این مدت خلا خاصی در زندگی‌اش ایجاد نشده است و شاید به همین دلیل است که بیشترین متقاضیان طلاق توافقی زنان هستند و این قضیه بیشتر به نفع این گروه است.

بسیاری از کارشناسان و مشاوران خانواده معتقدند با این‌ که در طلاق توافقی زوج و زوجه هر دو به جدایی رضایت دارند، اما باید به زوجین فرصت تفکر مجدد به ادامه زندگی داده شود.

معتمدی بر تقویت مراکز مشاوره خانواده و اجباری شدن مراجعه زوجین به این مراکز و حداقل حضور در 3 تا 4 جلسه مشاوره در طلاق توافقی تاکید می‌کند.

پوران محمدی


نوشته های دیگران ()

87/7/15 :: 10:24 صبح

عجله که داشته باشی ترافیک سنگین شمال به جنوب خیابان ولیعصر می کشاندت به مرز جنون. می توانی از خودرو پیاده شوی، درب را محکم بکوبی و راه بیافتی در سرازیری خیابان. اما نه! چند نفس عمیق و تماشای رهگذران عاقلانه تر است. روبروی بازارچه که می رسم سه خانم جوان را می بینم با چند ساک خرید در انتظار تاکسی. ماشین گشت ارشاد نزدیک می شود. یکی شان می رود پشت آن دو نفر با عجله. درست مثل بازی قایم باشک! و خودرو سبز و سفید ون دور می شود ، بازی تمام می شود و خانم جوان می ایستد کنار دوستانش. در همین لحظه یک پژو 206 با دو سرنشین مرد جلوی پایشان متوقف می شود. شیشه سمت چپ راننده پایین می آید و سیگار نیم سوخته ای می افتد وسط خیابان. گفتگویی صورت می گیرد و خانم ها با عصبانیت و صورتی برافروخته در جهت مخالف خودرو حرکت می کنند. راننده دنده عقب می گیرد. باز هم دور می شوند و زن جوانی که دقایقی پیش به علت پوشیدن شال حریر و تونیک کوتاه قایم شده بود پشت دوستانش، با کف صندل جلو بازش می کوبد روی چراغهای پشت خودرو.
206 دور می شود با بوقی کشدار، می خندم. گلویم می سوزد از تلخی اش.
مسافربرها ظرفیت تکمیل و بدون وقفه می گذرند از مقابلشان، دو خودروی الگانس و سمند هم نیش ترمز می زنند و پس از مکثی به راهشان ادامه می دهند. مسیر باز می شود و از آنها دور می شوم اما خانم ها با من هستند هنوز ، حقیقت روحم را آزرده است و به دنبال مقصر می گردم.
ترافیک میدان روان است. یک ماشین گشت مثل روزهای گذشته نبش میدان منتظر ارشاد است. سه مامور کلاه کج را می بینم و دو خانم چادری که به نظاره عابران عجول ایستاده اند.
به راهم ادامه می دهم، نبش پارک سرکوچه فرهنگسرا، دخترک نوجوانی را می بینم بوم نقاشی بدست با صورتی رنگین تر از جعبه آبرنگهایش. بلندی بلوز ارغوانی اش حتی به جیب شلوار جین اش نمی رسد. او هم منتظر تاکسی است. انگار موقع خارج شدن از منزل یادش رفته که روپوش بپوشد. با اینکه هیچ خودرویی قصد ایجاد مزاحمت برای او را ندارد مدام لبه بلوزش را می کشد پایین. اما بلندتر نمی شود. شاید خیاط عَلم عَلم کرده است!
با شنیدن زنگ، گوشی تلفن همراهم را بر می دارم . دوستِ آن ور آبی ام بی مقدمه می پرسد: بگیر بگیره ؟ معنی سوالش را نمی فهمم و ادامه می دهد: شنیده ام طرح امنیت اجتماعی سفت و سخت در حال اجراست! دوستم خوشحال است که هنگام خارج شدن کسی سر راهش را نمی گیرد برای ارشاد، اما من هم هیچوقت نگرانی نداشته ام!
می گوید: بر خلاف شما این جا فکر و ذکر ما مد و دمده شدن نیست، هر کس هر طور که بخواهد می پوشد با اینکه هیچیک از دوستانم حجاب ندارند اما من روسری می پوشم و کسی هم خرده نمی گیرد.
در خنکای اولین روزهای ماه مهر خون دررگهایم منجمد شده است و سرم گیج می رود. منصرف می شوم از ادامه راه ، پس از پایان مکالمه باخارج از کشور، شماره می گیرم و عذر خواهی می کنم از مصاحبه شونده ام.
فهرستی از اسامی دوستان جامعه شناسم را پیش رویم می گذارم. گرچه هیچکدامشان نیستند آنجایی که باید باشند. ترانه محمدی کارشناس ارشد تلفن همراهش را بر می دارد ... می گوید:هر چند جوانان و نوجوانان بیشتر در معرض گرایش به مدگرایی قرار دارند اما مد گراها بر اساس معنای عمل و انگیزه شان از پیروی از مد هم به چند گروه تقسیم می شوند. عده ای دنبال رو مداند برای خودنمایی و جلب نظر جنس مخالف و گروه دیگر از خرده فرهنگ های گروههای مطرود و حاشیه ای کشورهای غربی تبعیت می کنند که این افراد در تعارض جدی با هنجارهای جامعه قرار دارند.
پیشنهاد ترانه برای حل معضل مدگرایی، توسعه امکانات تفریحی، علمی، آموزشی و پرهیز از تهاجم به هویت و شخصیت جوانان است و ادامه میدهد: تولید مدهای بومی همراه با سلیقه امروزی هم می تواند به ذائقه افراد خوش بیاید و راه نفوذ مدهای غربی در کشور را ببندد.
با اینکه نمی دانم سرچشمه سلیقه، ذائقه و مد زنان جامعه ام را در کجا جستجو کنم، می دانم سلیقه، ذوق و مد اجتماعی کنونی کمتر از روی عقیده است. عقیده ای که ریشه در اعتقاداتمان دارد و می دانم همان دخترک رنگارنگی که برای قرار گرفتن درمرکز توجه دیگران ساعتها پای آیینه می نشیند، رنج می برد از اینکه تهی است از اندیشه های ناب. رنج می برد از اینکه برای تسخیر روح دیگران مجبور است از زیبایی و جوانی اش مدد بگیرد.
می دانم که حیاء درذات من است. جزیی از ذات من بلکه تمامی زنان در طول تاریخ است.می دانم برخلاف نظر عده ای تیپ فکری گروهی از زنان کشورم که شده اند مخل امنیت اجتماعی، کوچکترین قرابتی با آنچه می پوشند ندارد. براستی اگر همان خانمی که پس از قایم باشک در حفظ حرمتش و دفاع از شخصیتش چراغهای خودرو مزاحم را خرد کرد یاد بگیرد که برای ابراز وجود و مرکز توجه قرار گرفتن نیازی به ابراز جسمش نیست آیا همین امروز مد غربی را رها نخواهد کرد؟ 

                                                                                                                                    نوشه:عاطفه تلفانی


نوشته های دیگران ()

87/4/8 :: 4:36 عصر

بوسه و آتش

در همه عالم کسی به یاد ندارد

نغمه سرایی که یک ترانه بخواند

تنها با یک ترانه در همه ی عمر

نامش اینگونه جاودانه بماند

***

صبح که در شهر، آن ترانه درخشید

نرمی مهتاب داشت، گرمی خورشید

بانگ: هزار‌آفرین! زهرجا بر شد

شور و سروری به جان مردم بخشید

***

نغمه، پیامی ز عشق بود و ز پیکار

مشعل شب های رهروان فداکار

شعله بر افروختن به قله کهسار

بوسه به یاران، امید و وعده به دیدار

***

خلق، به بانگ "مرا ببوس" تو برخاست!

شهر، به ساز "مرا ببوس" تو رقصید!

هرکس به هرکس رسید نام تو را پرسید

هر که دلی داشت، بوسه داد و ببوسید!

***

یاد تو، در خاطرم همیشه شکفته ست

کودک من، با "مرا ببوس" تو خفته ست

ملت من، با "مرا ببوس" تو بیدار

خاطره ها در ترانه ی تو نهفته ست

***

روی تو را بوسه داده ایم، چه بسیار

خاک تو را بوسه می دهیم، دگر بار

ما همگی " سوی سرنوشت"  روانیم

زود رسیدی! برو، "خدا نگهدار"

***

"هاله" ی مهر است این ترانه، بدانید

بانگ اراده ست این ترانه، بخوانید

بوسه ی او را به چهره ها بنشانید

آتش او را به قله ها برسانید

*****


نوشته های دیگران ()

87/4/8 :: 4:29 عصر

 

احمدرضا احمدی  - شاعران و نویسندگان ایران - آوای آزاد -  عاشقان را خبر کنید

احمدرضا احمدی

احمد رضا احمدی در سال 1319 در کرمان چشم به جهان گشود
دوره آموزشهای دبستانی را در زادگاهش و دوره دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند
سپس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کار پرداخت و هم کنون نیز در همان جا کار میکند

در کمین اندوه هستم 
 بانو
مرا دریاب
 به خانه ببر
 گلی را فراموش کرده ام
 که بر چهره اممی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
 همه ی روزگار پر.ازم
 اندوه بود
بانو مرا
قطره قطره دریاب
 در این خانه
جای سخن نیست
زبا بستم
عمری گذشت
 مرا از این خانه
به باغ ببر
 سرنوشت من
 به بدگمانی
 به خوناب دل
خاموشی لب
 اشک های من بسته
 بر صورت من است
 هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
 بانو
من به خانه آمدم
و دیدم
 که عشق چگونه
 فرو می ریزد
و قلب در اوج
رها می شود
 و بر کف باغچه می ریزد
 بانو مرا دریاب
ما شب چراغ نبودیم
ما در شب باختیم


نوشته های دیگران ()

87/4/8 :: 4:10 عصر

در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر

حجره چندین مرد در زنجیر ...

از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب

دشنه ئی کشته است .

از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود

را، بر سر برزن، به خون نان فروش

سخت دندان گرد آغشته است .

از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری

نشسته اند

کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند

کسانی، نیم شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را

شکسته اند.

من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام

من اما راه بر مردی ربا خواری نبسته ام

من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجسته ام .

***

در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر

حجره چندین مرد در زنجیر ...

در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند .

در این زنجیریان هستند مردنی که در رویایشان هر شب زنی در

وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد .

من اما در زنان چیزی نمی یابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -

من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور

این علف های بیابانی که میرویند و می پوسند

و می خشکند و می ریزند، با چیز ندارم گوش .

مرا اگر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،

می گذشتم از تراز خاک سرد پست ...

جرم این است !

جرم این است !

 


نوشته های دیگران ()

87/3/25 :: 6:20 عصر

حکمت اسلام وقرآن:

1) تا حالا اصلا فکر کردید که چرا نماز می خوانید؟

نکات جالبی در نماز است مثلا همین نماز ظهر و عصر دانشمندان ترکیه سال 2000 کشف کردند که در پشت سر انسان ماده ای برای تعادل فکری و حرکاتی است که موقع ظهر فعال می شود که باید در تمام سر پخش شود که این کار را ما مسلمانان موقع نماز ظهر و عصر انجام می دهیم.

 

2)شبها زیر درختان نروید:

در قرآن هست که شبها رفتن زیر درختان مکروهه چرا؟

دانشمندان جدیدا کشف کردند که شبها درختان از خود مواد مضر تولید میکند که برای انسان ضرر دارد.

 

3) چرا نباید گوشت خوک را خورد:

در اسلام است که خوردن گوشت خوک و الاغ وامثال این ها حرام شاید بگویید برای چی؟

برای اینکه خوردن گوشت این حیوانات اثرات مخربی در مغز انسان می گذارد و در زمان پیری دچار فراموشی وانسان را گاهی اوقات هرزه گویی میکند که می توانید در بعضی افراد مسن خارجی این را به وضوح ببینید.

4) چرا طلا برای مردان حرام اشت؟

دین و اسلام طلا را برای مردان حرام کرده زیرا طلا در خود ماده ای را در بدن مردان وارد می کند که برای آنان مضر و خطرناک است

امید است با خواندن قرآن مجید چیزهایی از آن برداشت کنیم که به درد زندگی بخورد.


نوشته های دیگران ()

87/3/25 :: 5:18 عصر

صحبت از همکلاسی :

در بخش(( صحبت از همکلاسی)) می خوام ازهمکلاسیام یادی بشه.

تو دانشگاه چند تا دوست صمیمی دارم که می خوام خصوصیاتشون رو بگم

1) جهانبخش مرادی:

  پسری گل یعنی خیلی گل اول در دانشگاه پزشکی درس می خواند بعدش بنا به مسائل سیاسی اخراج شد حالا با من هم رشته است یعنی نقشه برداری راستی اهل نور لرستان است اگه این آقا جهان نبود معلوم نمی شد که من الان این درسها رو پاس می کردم یا نه . آرزوش بود که شاعر بشه ولی خب........خلاصه ختم کلام خیلی پسر گلیه.

2) احسان سلیمی:

  بچه باحالیه اهل کرمانشاهه اینم خیلی پسر خوبیه اما نه اندازه جهان مثل کرمانشاهیا ساده و بی ریا و خوش تیپ و .......... ولی خیلی پر حرفه یه روایت هست که تو خواب هم حرف می زنه ودر آخر اینم خیلی بامعرفته.

3) حسن زارعی :

  اهل آسدآباد همدانه خیلی خرپول و مغروره و باحال و یه کمی هم دختر باز خیلی حرف نمی زنه همش تو فکره دوست دختراشه ولی اینم خیلی تکه.

4)احمد شکوهی:

  اینم مثل احسان اهل کرمانشاهه باهاش ترم دوم آشنا شدم همین قدر بگم که خیلی رفیق بازه مثل تمام کرمانشاهیا.

بقیه دوستانم را در بخش های بعدی معرفی میکنم .

شاید این نوشته راه تازه ای باشه برای تمام وبلاگ نویسا که از همکلاسی هاشون بگن یا تو یادشون باشن مثل من.

لطفا نظر بدین که این کار خوبه یا نه.


نوشته های دیگران ()
<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

پاتوق سرخ
مدیر وبلاگ : ؟؟؟؟؟؟‏‏ ؟؟؟؟؟؟[19]
نویسندگان وبلاگ :
asal (@)[0]


تنها دلنوشته هایی برای دل

لوگوى وبلاگ

پاتوق سرخ

پیوندهای روزانه

template designed by Rofouzeh